حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

  

پشتِ پنجره یِ انتظارم

همیشه مردیست

با لبخندی مهربان و نگاهی که می لرزاند همه ی وجودم را

پشتِ پنجره یِ انتظارم

همیشه مردیست

مردی که می آید که بماند .. مردی که مسافر نیست

پشتِ پنجره یِ انتظارم

همیشه مردیست

مردی با قلبی عاشق .. قلبی که تپش هایش .. قراریست برایِ دلِ بیقرارِ من

مردی که اسمم را قشنگتر از همه یِ مردمانِ عالم صدا می زند

و صدایش ..

وای از صدایِ او .. که می لرزاند سر تا به پایِ وجودم را ..

و من ..

چه خوش خیالم که می پندارم ..

از پشتِ پنجره ..به جهانِ من .. راهی هست ..

و من ..

چه خوش خیالم که می پندارم ..

بر رویِ ابرهایِ خیال ..

می توان .. یک خانه ساخت ..

خانه ای .. با یک پنجره ..

به سویِ مردِ ایده آلِ من ..

مردی که من هم ..ایده آلِ او هستم ..

من می بخشم آدمهایی رو که بلد نیستند بی خطا باشند


 

 

 دلم بارهااز دنیا گرفت .. شکست و تک تکِ تکه هایِ شکسته اش ..

بارها گریه کرد .. و من .. در میانِ غصه ها دست و پا زدم ..

آدمها هیچ کدام یک لحظه هم مکث نکردند کنارِ غصه هایِ من ..

اما بودند کسانی که با من گریه می کردند ..

با من می ماندند تا شادیِ دلم .. و .. ( انسان ) بودند ..

آدمها تا وقتی می خندی .. کنار تو و دلت شادمانه می خندند ..

خودخواه تر از اینند که با گریه ات .. گریه کنند ..

حتی اگر گاهی  با تو گریه می کنند ..

در دلهاشان برای غصه های خودشان ماتم گرفته اند ..

اما هستند کسانی که .. پا به پایِ تو اشکشان جاریست ..

حتی اگر تو نبینی یک قطره از اشکِ آنها را ..

و چقدر زیباست انسانیتی که در نگاهِ دلهاشان موج می زند ..

خدایا .. خسته از آدمهام ..

انسانها را نشانم بده ..

و به آدمها بگو .. نزدیک نشوند ..

که من ..

صدها بار تنهایی را ترجیح می دهم به بودن در میانشان ..

که من ..

 از آدمها .. سالهاست گریزانم ..

که من .. سخت دلم گرفته از رفتارِ آدمها ..

آدمهایی که همچون مترسکند ..

می ترسانند .. گنجیشک هایِ دلِ مرا ..

 و به من فرصتِ زندگی کردن به سبکِ دلم را نمی دهند ..

 زندگی کردنی سَبُک .. رها .. آزاد .. و با عشقِ کاملی که می خواهم ..

از نقص بیزارم ..

 و .. چه بد که من هم گاهی زیادی آدَمَم .. آدَمی با یک دنیا نقص ..

خدایا ..

 کمک کن .. تا .. بهتر بشوم ..

خسته از آدم بودنِ خویشم .. کمک کن که  ( انسان ) بشوم ..

 

بارها خودم هم اشتباه کردم .. بلد نبودم که بی خطا باشم .. و کلی طول کشید تا ببخشم خودم رو

اما از صمیم دلم همیشه این رو  خواستم که آدمها به درکی از خود و رفتارشون برسند که

به جای فرار از اشتباهاتشون .. باهاشون رو به رو بشن و سعی در جبران اشتباهشون داشته

باشن .. و فکر نکنند که همه ی کارهاشون صد در صد درسته و احتمال خطا رو همیشه در

نظر بگیرن .. و از همه بیشتر همیشه آرزوم این بوده که اگه کسی می فهمه اشتباهی کرده

حتما عذر خواهی بکنه و از دلی  که شاید بی هیچ منظوری شکونده .. دلجویی بکنه .. اینجا

درسته مجازیه .. اما احساس ما واقعی ترین واقعیتِ زندگیِ ماست .. همینجا از همه ی اونهایی که

الان دارن با عشق یا که کنجکاوی حرفهای دل من رو اینجا می خونن .. می خوام که .. اینجا رو جدی

بگیرن .. و به احساس هم احترام بیشتری بذارن .. من هر دلی که شکوندم .. روزی دلم شکست

مراقب دلهاتون باشین لطفا .. که هیچ دلی رو هیچقوت نشکنه ....

به قول معروف : تا توانی دلی به دست آور .. دل شکستن هنر نمی باشد ..

برای همتون مثل همیشه آرزوی سلامتی دارم .. سلامتی جسم و جانتون .. و امیدوارم دنیای

واقعی تون به قدری شیرین باشه که کمتر مثل من سر به لاکِ تنهاییتون فرو کنین و سر چاهِ

تنهاییتون .. داد بزنین .. من این مدت که به سبک بچگی هام می نوشتم اینجا .. در واقع خودم رو

تخلیه ی روانی می کردم .. تا با خیالات شیرینم .. آسان کنم به خودم تمام سختیهای  واقعی زندگی

مرسی که کنار من و احساس دلم بودین .. آدمهایی  هم که به هر دلیلی من رو رنجوندن دستشون

درد نکنه چون باعث شدن قدر انسانها رو بیشتر بدونم و دلم بخواد مثل اونها انسان بشم و انسان

بمونم .. خدا یار و یاور همیشه ی شما باشه .. و شریکِ لحظه لحظه تان ..

 

همیشه از جمعه ها بیزار بودم ..

و امروز .. جمعه است ..

( نقطه )

دل عاشقی میکند دراین بهار وباران..........


چیستی تو ای آسمانِ ابریِ تیره ؟

که  .. از لمسِ قطره هایِ زلالِ تو  ..

به لمسِ احساسِ قلبِ خویش می رسد دلم ..

و از .. صدایِ غرشِ ابرهایِ سرکشت ..

لبریز از حسِ فریاد می شود دلم ..

فریادی در خفا ..

فریادی از عمقِ وجود ..

فریادی لبریز از ناگفته هایِ خویش ..

ناگفته هایی که .. باران می شوند ..

 و می بارند .. بر گونه هایِ دل ..

ببین آسمان ..

ببین که چقدر .. با تو و دلت شادم ..

تو می باری بر من .. و .. من  .. می بارم در دلِ خود ..

اینگونه سبک می کنیم هر دو .. ابرِ نگاهمان ..

اینگونه می شود .. یکی .. راهِ هر دومان ..

اینگونه می خندد دلم با تو ..

اینگونه نگاه می کنم  در کنارِ تو .. از اوجِ آسمان ..

به نیک و بد و زشت و زیبایِ مردمان ..

اینگونه .. حقیر می شوند .. همه غصه هایمان ..

پس ببار .. در  کنارِ بارشِ دلم  ..

 تا بمانند همه قطره هایِ زلال و شاد .. تا همیشه .. در کنارمان ..


 

آهای دنیا ..

گاهی فکر کن که بچه ات هستم ..

 فرزندِ کوچکی که .. بردن نمی داند ..

 گاهی به من  بباز ..

تا من هم حس کنم که گاهی می شود نباخت ..

آهای دنیا .. گاهی مرا همچو کودکی .. نوازش کن ..

که من .. آدم بزرگِ کوچکی هستم .. محتاجِ مهرِ تو ...

گاهی بباز به دلم .. گاهی بگذار من هم سهمی از بُردن .. ببرم


          

 

آرام باش ... دلِ من ...

دنیا همیشه یک جور نمی ماند ...

باز هم می رسد آن روز .. که پرنده یِ جانت ..

دوباره شادمانه می خواند ..

آرام باش ... دلِ من ...

من .. کنارِ هر ثانیه ات هستم ...

نگاه نکن که گاهی مثلِ خودت ...

درد دارم .. یا خستم ...

آرام باش .. دلِ من ... نگو که تنهایی ..

نگو که تنها .. در میانِ غمهایی ..

من .. تا همیشه ای که هستی و هستم .. برایِ تو می مانم ..

قشنگترین سروده هایم  .. را .. برایِ تو .. تا همیشه می خوانم ..

و تا ابد .. خواهانِ شادیَت  هستم ..

 

 

از جملات عاشقانه ی تصادفی:

( یک روز زندگی به روشن بینی،بهتر از صدسال عمر در تاریکی است)

 

از جملات تصادفی  :

( هر لحظه که با عشق عبور  کنیم از آن .. شکر فراوان دارد .. حتی کنارِ غمهامان ..پس بارها

شکر از خدایی  که  .. دل را خانه یِ امنِ محبت کرد .. خانه ای که دستِ هیچ طوفانی  تا هرگز

به آن نمی رسد .. )

می بوسم تک تکِ ثانیه ها را با عشق.تا که جانِ دلِ خود تازه کنم.تا


 

می خواهم ..  بسپرم دلم را به نسیم ..

به هوا .. به درخت ..

به همه ثانیه ها  ..

تا که با هر نفسم .. دلِ خویش تازه کنم ..

تا بگردم شادان .. تا برقصم خندان ..

تا که از یاد ببرم .. غمهایم ..

تا که با دلِ روز ..  لبخندِ شادمانه  زنم ..

می خندی با من ؟؟

می خندی بر غم ؟؟

می رقصی در باد ؟؟

می گردی با من شاد ؟؟

تا بپوشانیم بر تنِ ثانیه هایِ بی جان ..

رَختِ پُر رنگی از شادیِ مان  ..

تا که .. از هر نفسِ هستیِ خویش ..

لذتِ جاوید ببریم ..

در جهانی که در آن .. همه چیز نا باقیست ..

تو بیا .. باقی بشویم ..

و بمانیم با هم ..

و بگوییم با هم :

( ما .. نه آنیم که  فانی بشویم )

 

 از جملات عاشقانه ی تصادفی :

(اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی به آسمان بیندیش ، چون در آسمان کسی هست که به تو می اندیشد )

 

از جملاتِ تصادفی :

( اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی .. یک لحظه هم به آسمان فکر نکن .. تنها تر می شوی

اگر فکر کنی که در آسمان کسی هست که به تو می اندیشد و تو هر چه می گردی .. کمتر پیدا

می کنی او را .. اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی .. عمیق تر نگاه کن به زمین و زمینیان

شاید در یک نگاهِ عمیق .. پیدا کنی .. کسی را که یادِ او .. آرام می کند دلِ تنهایِ تو را )

گرم می خواهم شب خیال دلت .. تا که تا همیشه گرم از خیالاتِ قشنگ ق


 

دستانت را به دستانِ گرمِ دلم بسپار ..

تا با خود .. تو را .. به دیارِ خوابهایِ قشنگ  ببرم ..

آنجا که .. تا همیشه آرام است ..

و می شود در آن دیار .. تا همیشه عاشق بود ..

و می شود در آن دیار .. تا همیشه از هر چه اشک و آه .. فارغ بود ..

دستانت را به دستانِ گرمِ خیالاتِ عاشقانه ام بسپار ..

تا که ساعتی .. رهاتر از هر چه رهاست در این دنیا ..

تا که ساعتی .. رهاتر از ابر و باد باشیم ..

نترس .. آب از آبِ زمین و زمانه تکان نمی خورد ..

گاهی باید که به هیچ چیز غیر از آنچه دوست داریم .. فکر نکنیم ..

گاهی باید .. که بیخیالی لبریز از خیالهایِ عاشقانه مان باشیم ..

دوست دارم ستاره هایِ قلبِ گرمت را .. که می درخشند تا همیشه در شب


 

شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد  ...

بیدار باش ....

من با سبدی پر از بوسه میآیم ...

 و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت میکارم ...

 تا بدانی ای خوبم دوستت دارم ...

 

 

از جملات عاشقانه ی تصادفی :

( آنان که از خود عشق ساطع می کنند با عشق زندگی می کنند و با عشق نیز نفس می کشند ،

دیگران را به سمت خود می کشانند)

 

از جملاتِ تصادفیِ :

( آنان که با عشق زندگی می کنند .. تا همیشه عاشقِ نفس کشیدَنَند .. و می دَمَند نفسهایِ

عاشقانه شان .. بر سر تا به پایِ مردمان .. زنده باد هر دلی که نفسهایش را عاشقانه می کشد

و گرم باد تا همیشه دَمِ عاشقانِ این دنیا )


 

 

دنیا آشفته تر از آن است که فکر کنم فردا چه می شود

دل به دست ..... گوشه ای کنارِ برکه ای پُر از خیال

می دهم غمهای این جانِ خسته را به باد

کنارِ برکه ی خیالِ من .. هر چه هست نور است و روشنی

کنارِ برکه ی خیالِ من .. هر چه هست امید هست و آرزو

و من ... آرامشِ رمیده را کنارِ برکه ی خیالِ دل جستجو می کنم مدام

کاش این یک خیال نبود ..... کاش هیچ دلی از دلی جدا نبود

 

 

( از جملات عاشقانه ی تصادفی ):

پناهم می دهی امشب ؟ میان آب و گل رقصان ، میان خار و گل خندان در آن آغوش نورانی ، پناهم می دهی امشب ؟ دل و دین در کف یغما و من تنها در این هنگام روحانی ، پناهم می دهی امشب ؟