حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

میرم تا که بسپرم دلم را به سرزمین خواب


 

می رم تا که بسپرم

دلم به سرزمین خواب

به نا کجای قصه ها

به قله های آرزو

به باغ پر ستاره ی امید

می رم تا که بسپرم دلم به شب

به تب

به غرش نهفته در سرای قلب

می رم تا به صبح .. بغل زنم ستاره ای

آن پر شرر ستاره ی بخت خفته را

شاید که با طلوع دوباره ی خورشید زندگی

بیدار شود این دلم .. کنار بخت رمیده اش

شاید که با سحر

تازه تر شود دلم

زنده تر شود دلم

مرد قصه های دل من .. چه قشنگ می بویی .. عطر احساس مرا


 

مردِ قصه هایِ دلِ من  .. چه قشنگ می بویی .. عطرِ احساسِ مرا ..  

چه قشنگ .. همچون  نبضِ حیات ..

عشقِ مرا ..  

 در رگِ ثانیه هایِ دل خود می جویی ..

تو مرا .. عشقِ دلت می نامی ..

و درونِ دلِ من .. همچو  نیلوفر و یاس ..

چه صمیمانه .. چه قشنگ ..

با تمامِ دلِ خود .. می رویی ..

 

مرد قصه های من.عجیب ترین حسِ دلم رادر قصه هایِ دلِ تو می بینم.در قصه های دلم بمان

در نگاهی نو .. امروز و هر روزم را رنگ دیگر می زنم


 

در نگاهی نو .. امروز و هر روزم را رنگ دیگر می زنم

شاید چشیدن طعم حقیقت به مراتب

بهتر باشد تا شیرینی سرابی که تشنه تر می کند مرا

دیر می شود اگر بمانم در سراب آرزو


صدایی می خواند مرا به نام

دیر می شود اگر بمانم در این سراب آرزو

تشنه تر شدم در خیال یه جرعه آب

تا به کی غرور خسته ام رود به زیر پا

تا به کی کشم ستم از این دل رمیده از قفس

بس است مرا دگر

حیف از من و دلم

گرمم کن اشک


تو گرمم کن ..

ای صمیمی ترینم ..

صادق ترینم ..

همیشگی ترین همنشین من ..

اشک من ..

تو گرمم کن ..

دوستت دارم


                                 
لبهایم که تشنه و دلتنگ می شوند باران را می بوسم
من این جا زیر بارانم

وقتی که بسیار از تو دورم و تو را می خواهم باران را می بوسم؛ او تو را قطره قطره در من فرو می ریزد خاطرت باشد ؛ ما هر دو زیر یک آسمان زندگی می کنیم در آن سوی باران ها من به تو و بوسه و باران ایمان دارم و قاصدک ها به تو خواهند گفت که دوستت دارم  زندگی شاید همین فاصلۀ خیس  بارانیست
که تو را به من پیوند می زند