حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

......

 

ما را چه می شود ؟؟

که در میانِ غمها یمان ... مشکی می پوشیم؟؟

مشکی رنگِ شب

مشکی رنگِ تب

مشکی رنگِ عزایِ دلِ ما

مشکی رنگِ غم و حسرت و آه

رنگِ تاریکی ..  وحشت

مشکی رنگِ نومیدی و یأس

و ما .. وقتی که عزاداریم .. سراپا مشکی می پوشیم

گویی که می خواهیم خود را در تاریکی گم کنیم

گویی می خواهیم غرق شویم در وحشتی مُدام

 بیزارم از مشکی

چون .. همیشه تداعی کننده ی درد بوده است برای دلم

و دل من  ... در اوج غمهایم ..

 رنگهای بهتری را طلب می کند از من

کاش وقتی غمگین می شدیم ..

لباسهایی به رنگِ سبزه بر تن می کردیم

یا به رنگِ آبیِ آسمانِ قشنگ

کاش وقتی غمگین می شدیم ...

بنفشی به رنگِ بنفشه بر تن می کردیم

یا که صورتی به رنگِ گلِ رُزِ باغچه ی زیبا

کاش وقتی غمگین می شدیم ..

نگاه از تیرگی بر می گرفتیم و به جایِ آن

به روشنی می اندیشیدیم ...

من همیشه پر از ای کاش های دلم خواهم ماند ؟؟

شاید !

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد