حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

مردِ قصه های من!بگذار با تو در قصه هایِ دلم برویم در این بهار. ق

            

 

گویند بهار فصلِ رویشی دوباره است ... مگه نه ؟؟

فصلِ زایش درخت .. فصلِ شکوفه ها ..

گویند بهار فصلیست جدید که در آن طبیعتِ بکر تازه می شود

و جهانی از خوابِ زمستانی بیدار می شود

گویند بهار فصلِیست که  در آن .. جُفت می گیرند

فصلی که در آن کبوتران فکرِ خانه می کنند

می خواهم چون درخت شوم .. لبریز از شکوفه و گل های یادِ تو

خوابیدن دگر بس است .. می خواهم بیدار شوم من در کنارِ تو

می خواهم همچو جهانی که در بهار جُفت می گیرند

جُفتم .. تو باشی و کبوترِ دلم در دلت لانه ای گیرد

می خواهم برویم با تو در این بهار

می خواهم برویم در تو با این بهار

نه!!! اصلا می خواهم خودِ بهار باشم

( بهار ) صدایم کن

تا با صدایِ تو .. جانِ دوباره ای گیرم

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد