حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

گاهی عجیب می خواهم حل شوم . در برکه ی حسِ یک نگاه . تا احساسم یک

                                

 

گاه ... خیلی عجیب .. می خواهم در عمقِ نگاهی حل شوم

آنچنان .. حل شوم .. و .. حل شوم .. و .. حل شوم

که اشباع کنم من .. آن نگاه

آنچنان .. اشباع کنم .. اشباع کنم .. اشباع کنم

که جز خودم .. هیچ نباشد در آن نگاه

آنجا .. نقطه ی لذتِ من است

چون که بعد از آن .. این نگاه

به هر چیزی که بنگرد .. همراه با من است

این نگاه .. با تمامیِ وجودِ من

نظاره می کند بر جهان و جهانیان

این نگاه .. پُر از دلم ..

این نگاه .. پرُ از من است ..

گاهی خیلی عجیب .. می خواهم در عمق نگاهی حل شوم

تا با صاحبِ این نگاه ... نگاه کنم .. به زندگی

تا دلم .. حل شود .. در دلِ این نگاه و صاحبش

تا احساسمان یکی شود ..

تا با هم لذت ببریم از هر آنچه هست ..

 

آی گنجشک .. امروز .. قشنگتر می خوانی

یا تو عاشق شده ای .. یا من .. یا که هر دومان

من عاشقِ حسی هستم که در صدایِ توست

چه زیباست این حس برایِ من

بلند و رسا بخوان ..

بگذار تمامی جهان بشنود

عاشقانه هایِ تو را

شاید همه امروز

عاشق تر شدند

کسی چه می داند !

( تو ) بخوان .. گنجشک

( من ) با تو می خوانم

آدمها را نمی دانم !

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد