حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

بگذار گاهی کرخت شوی

                              

 

در سیاهیِ شب ...

 آنجا که سکوت ... همیشه در کمینِ دل نشسته است ...

گاه ... یادی ... خاطره ای ...

 آه ...

چه می دانم ... شاید که تصویرِ لبخندی ...

یا که شاید نگاهی که عاشقانه به روی تو خیره گشته است ...

 می تواند دلت را به وجد آورد و آرام سازد وجودِ خسته ات ...

در سیاهیِ شب ...

 وقتی اسیرِ زمهریرِ دلی ...

 گاه یک حس ... گرما بخشِ وجودِ تو خواهد بود ...

این حس را ... هیچوقت ... از دلت مگیر ...

حتی اگر که زمین و زمانه خسته می کنند تو را ...

 حتی اگر بریده ای زِ روزگارِ خویش ...

همیشه حسی هست که روحِ تو را همچون سازی خوش نوا ..

می نوازد ..آرام .. آرام ..

 بگذار مغلوبِ این حس شوی .. بگذار گاهی کرخت شوی ..

درد همیشه هست .. باید که گاهی حتی بی خیالِ درد شوی ..

تا با تمامیِ احساسی که در دلت داری ... آرامش را نفس کشی ...

 آرامشی در کنارِ هر چه خستگیست ...

 تا با تمامیِ احساسی که در دلت داری ..

 لبخند بزنی ... حتی به غمهایت ..

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد