حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

امروز من سلام

     

 

 

 

در نگاهِ من امروز ... هر چه هست .. لبخند است .....

لبخندی زائیده ی دلهایِ پاک ...

 لبخندی که به من می گوید..

هنوز هم مهر هست .. دوستی هست ..

هنوز هم می شود به بهانه های ساده خندید و خنداند ...

و من خوشحالم از این که خوشحالم !!!

خوشحالم از تمامیِ داشته ها و حتی نداشته ها!!

نداشته هایی که به من می گویند ...

تلاش باید کرد تا به خواسته ها رسید

و داشته هایی که روزی ..

 نداشته هایِ من بودند .....

من ... در این هوایِ بارانی ...

من ... در این پائیزِ قشنگ..

با همه ی غمهای کوچک و بزرگی که در دلم دارم ...

لبخند می زنم به رویِ صبح ....

دست در دست غمهایم به استقبالِ شادی می روم ..

و دل به دلِ گنجشک ها می دهم ..

دل به دلِ کلاغ .. که هر کسی زیباییش را نمی ستاید ..

 و خدا می داند که من چقدر عاشقِ صدایِ کلاغها هستم ...

آخر صدایشان .. صدایِ  پایِ  زندگیست ..

امروز دلِ بارانیِ من می خواهد که همراه با نسیم شود ..

همدل با صدایِ قطره هایِ آب ..

 امروز با باران هم نفس خواهم شد ..

و در هر نفس لبریز از خواستن می شود دلم ..

 امروز خواهم خواست ....

 امروز هر چه که بخواهم ... از این عالم خواهم خواست ....

و من باور دارم که به هر چه بخواهم روزی می رسم به آن ..

باید با تمامِ دلم بخواهم هر آنچه می خواهم

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد