ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
یک جا یک نفر غمگین است ..
و من هیچ ندارم برایِ شادمانیِ دلش ..
خدایا شبت سرد است .. کاری کن ..
کاش گاهی می شد خواند .. هر آنچه در ضمیر مردم حک شده است
شاید اگر می شد خواند .. حرفهایِ دلِ هم رو
دیگر اینقدر دور نمی شدیم از هم
یا در بعضی جاها .. به اشتباه نزدیک نمی شدیم به یکدیگر
کاش گاهی می شد خواند .. نگاهِ آدمها را
کاش گاهی می شد خواند .. هر آنچه که در سر دارند
چه بی سواد شده دلِ من
اصلا نمی فهمد