ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
31 |
امروز .. کشتی بغضم به ساحل گریه نشست ..
من چقدر باریدم .. در حسرت ای کاش های مدام دل خود ..
ابر دل سنگین تر از شب شده بود ..
سنگین تر از عمق سکوت ماهی در دل یک دریای طوفانی
من چقدر باریدم .. من چقدر از گریه ی سنگین دلم .. لرزیدم
من چه تنها بودم .. گویی مرگ دلم را با دیده ی خود می دیدم
من امروز بغضم شکست .. در غم کوچ کبوترهایم
در غم کوچ حسی که در قفس سینه عمری .. زندانی بود
کاش باز هم .. همانجا .. می ماند .. کاش بی آب یا که دانه هم
این حس در درون دل من .. باقی بود
آه از حسی که برفت
آه از حسی که .. نبودش مرا به دست گریه داد