حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

چشمای تو

 

 

گاه گاهی که دلم میگیرد

قلمم را بر میدارم و بر روی کاغذ سفیدم حرفهای را می نویسم که به هم دهن کجی می کنند و میخندند

و...گاهی آنقدر از غم می نویسم که به وضوح می بینم اشک کلمات را که برای خاطر دل من می گریند

خلاصه هر وقت ذوقی برای نوشتن در من بیداد می کند ،کارم می شود بازی کردن با کلمات

آنقدر می نویسم که کلمات از من خسته می شوند

می نویسم از دروغ،از بی شرمی،از خیانت

و شاید هم ...!!!

از عشق،از صداقت و از یکرنگی

به هر حال خوب یا بد هر چه که هست می نویسم

می نویسم می نویسم و می نویسم تا بالاخره به خوابی عمیق توام با آرامش فرو میروم

و چه زیباست صبح دل انگیز آن شب دل نوشته هایم...

پس دوست خوبم بنویس

برای رهایی از غم و رسیدن به آرامش همیشه بنویس

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد