حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

شباهنگ

 

 

 

 

من خسته بودم از خودم از چاه بودن  

از عمق تنهایی خود آگاه بودن  

بی آب و بی مهتاب در بیداری و خواب  

در شهر شب ، همسایه ی اشباح بودن  

تا اینکه تو نازل شدی بر من شبانگاه  

مبعوث شد چاهی به بیت اله بودن   

در طرفةالعینی شدم گلدسته ی عشق  

همچون اذان نیمه شب ، بیگاه بودن 

حتی نفس های غبارآلوده ام را 

بالا کشاندی تا مقام "آه" بودن 

از جزر و مد آبهای مرده خواندم 

در سرنوشتت میدرخشد ماه بودن  

اینک دلم پرواز میخواهد محال است  

با بادهای رهگذر همراه بودن  

ای کاش مدفونم کند توفانی از شن 

 

من خسته هستم از خودم از چاه بودن! 

{امیرمسعود حسینی}

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد