خاطرهی تو کوچه ی احساس مرا پُر می
کند و
زمان زمزمه ی قلب توست برای من .کاش پنجره ات را رو به خیالم باز می
کردی تا
من در نگاهت پرواز کنم. . .
یه
سوتی خیلی افتضاحی امروز پرونـدم ! کلی خودم خندیدم ! با خواهری بیرون
بودیم ! از ماشین که پیاده شدم بعد چند دقیقه زنگ زده داشتیم حرف میزدیم که
بهش میگم خواهری فک کنم گوشیم تو ماشینت جا مونده ! بعد ساکت موند ! گفت
از دست رفتی ! حواست کجاست ! تو الان با چی داری حرف میزنی ! منو میگی
مُردم از خنده ! یه وقتایی وقتی حواسم جم نباشه ٬ نمیفهمم دارم چیکار میکنم
و اصن چی میگم !
|