من بدون تو

من بدون تو .... بی اعتبارترین زن زمین خواهم بود

راضی به بی تو بودن نمی شود دلم

بدون قلب مهربان تو ... تنهاترین دلم

و بی نگاه تو ... سردترین نگاه

دل بدونِ تو ... خاموش و ساکت است

روزم بی صدایِ تو ... شب نمی شود

تو .. همان دستی هستی

که تکان می دهد آبهایِ راکدِ دلم

بی موجِ دستِ  تو

دلم .... نو نمی شود

هرگز نخواستم دلت را مالِ خود کنم

اما ... بی دلت ... روزگارم  سر نمی شود

بستم چشمِ خود به رویِ هر چه دلگیر است

با نگاهی به غیر از نگاهِ دل ...

 هیچ دری ...در هیچ کجا باز نمی شود ...

با من و دلم بمان ... تا حس بودنم رقم خورد ...

حالِ دل خراب است و بی وجودِ تو ...

هرگز  این دلم ... درمان نمی شود