میرم تا که بسپرم دلم را به سرزمین خواب

 

می رم تا که بسپرم

دلم به سرزمین خواب

به نا کجای قصه ها

به قله های آرزو

به باغ پر ستاره ی امید

می رم تا که بسپرم دلم به شب

به تب

به غرش نهفته در سرای قلب

می رم تا به صبح .. بغل زنم ستاره ای

آن پر شرر ستاره ی بخت خفته را

شاید که با طلوع دوباره ی خورشید زندگی

بیدار شود این دلم .. کنار بخت رمیده اش

شاید که با سحر

تازه تر شود دلم

زنده تر شود دلم