گرم می خواهم شب خیال دلت .. تا که تا همیشه گرم از خیالاتِ قشنگ ق

 

دستانت را به دستانِ گرمِ دلم بسپار ..

تا با خود .. تو را .. به دیارِ خوابهایِ قشنگ  ببرم ..

آنجا که .. تا همیشه آرام است ..

و می شود در آن دیار .. تا همیشه عاشق بود ..

و می شود در آن دیار .. تا همیشه از هر چه اشک و آه .. فارغ بود ..

دستانت را به دستانِ گرمِ خیالاتِ عاشقانه ام بسپار ..

تا که ساعتی .. رهاتر از هر چه رهاست در این دنیا ..

تا که ساعتی .. رهاتر از ابر و باد باشیم ..

نترس .. آب از آبِ زمین و زمانه تکان نمی خورد ..

گاهی باید که به هیچ چیز غیر از آنچه دوست داریم .. فکر نکنیم ..

گاهی باید .. که بیخیالی لبریز از خیالهایِ عاشقانه مان باشیم ..