حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

                 

شب بود ...

(من)  بودم و سکوت ...

و یک شهر ... به زیرِ پایِ من ...

شب بود ...

(من)  بودم و سکوت ...

و یک حسِ خاص .. در میانِ جان و تَن ...

شب بود ...

(من)  ..  ( نمی ترسیدم )..

شب بود ...

(من) ...

( می خندیدم )  ...

به رویِ نگاهی که ...

( بود ) ؟؟؟ یا که ( نبود) ؟؟؟

خوب که فکر می کنم .. می بینم که ( بود )

جایی در ( خیالاتِ شیرینم )

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد