حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
حریر دل♥ ♥ ♥

حریر دل♥ ♥ ♥

گهگاهی سفری کن به حوالی دلت شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد

با خیالاتِ روشنم می گیرم از دلم هر چه که تاریکیست

                             

 

در خیال پردازیِ دلم .. شکی نیست

آنجا که دلم از واقعیتهایِ سیاه خسته می شود

آنجا که در هجومِ شب و تب و سکوت .. تاریک می شود منظرِ نگاهِ من

دلم را چو شمعِ پُر فروغی زِ سینه در می آرم

روشن می کنم با کور سویِ دلم  .. شبِ خیالم را

و ( تو ) .. کُنجِ خیالِ من .. چه آرام  و کودکانه نشسته ای

خیره بر .. خیالاتِ نقطه چینِ من .. خیره بر حرفهایی که هیچوقت بلند بلند

نگفته ام ..

چُنان خیره .. چُنان محوِ خیالاتِ منی ..

که گویی با زبانِ بی زبانی .. داری به من و دلم می گویی ..

در سکوت .. تمامیِ حرفهایِ نگفته ات را .. با گوشِ دلم .. شِنُفته ام

و من .. در سکوت .. لبخند می زنم به روی  تو

و تو .. در سکوت .. دل می دهی به دلم

چه خیالِ روشنیست .. در شبایِ تاریکم

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد